اصطلاح شماره 1
About to --- Ready to; On the verge of
آماده برای ؛ در شرف
Example 1 : its a good thing Bob left the furniture store when he did. Peter was so angry, he was about to throw a dining room chair at him
ترجمه مثال اول :
فکر خوبی بود که باب مغازه مبل فروشی را ترک کرد. پیتر آنقدر عصبانی بود که آماده شد صندلی اتاق نشیمن را به طرفش پرتاب کند.
Example 2 : I'm glad you're finally home. I was just about to have dinner without you
ترجمه مثال دوم :
خوشحالم که بالاخره به خانه آمادی. تازه داشتم آماده میشدم که شام را بدون تو صرف کنم.
اصطلاح شماره 2
(To) break the news ---- to make something known
خبردادن
Example 1 : Sandra and Micheal are getting married, but they haven't yet broken the news to their parents
ترجمه مثال اول :
سندرا و میشل دارند ازدواج میکنند اما هنوز به والدینشان خبر نداده اند.
Example 2 : you'd better Break the news to your father carefully. After all, you don't want him to have a heart attack
ترجمه مثال دوم :
بهتره با دقت به پدرت خبر بدی. حقیقت اینه که نمیخوای او حمله قلبی بشه !
اصطلاح شماره3
To cost an arm and a leg ---- to be very expensive
بسیار گران قیمت ؛ پر هزینه
Example 1 : a college education in america costs an arm and a leg
ترجمه مثال اول:
تحصیلات دانشگاهی در آمریکا بسیار پرهزینه است.
Example 2 : All the furniture at this shop costs an arm and a leg
ترجمه مثال دوم:
تمامی مبل های این مغاره بسیار گران قیمت است.
Dead-end Job ---- a job that won't lead to anything else
شغل بدون آینده - شغل بدون ترقی - شغل به دردنخور
Example 1 : Diane realized that working as a chasier was a dead-end job
ترجمه ی مثال اول:
دیانا فهمید که کار کردن به عنوان یک صندوقدار شغل بدون آینده ای است.
Example 2 : jim worked many dead-end jobs before finally deciding to start his own business.
ترجمه ی مثال دوم :
جیم قبل از اینکه سرانجام تصمیم بگیرد کار خاص خودش را شروع کن کارهای به دردنخور زیادی انجام داد.